حلزون

1- زندگی حلزونی، زندگی خوبی است. خانه ای بر دوش و سری که همیشه جلوتر از تن حرکت می کند.

2- زیاد دوست ندارم از این خانه به آن خانه بروم. مهم ترین دلیلش انبوه کتاب ها و دفتر ها و ورق هایی است که باید جابه جا شوند. 

3- اینکه چرا مشق هایم تحویل داده نمی شوند و یا چرا هنوز طرح اجمالی رساله روی دستم مانده ،‌چرا مقاله ی حکمت یک خط جلو نرفته یا چرا انبوه لباس های اتو ناشده توی ذهنم رژه می روند یا اینکه هنوز مسیح را کلاس معرق ثبت نام نکره ام یا چرا از برنامه ی مطالعاتی ام عقبم...همه ی اینها ربط بسیار واضحی به بی خانگی ام دارند. ذهنم آرام نمی گیرد و آشفتگی لاجرم آشفتگی به بار می آورد. با حفظ احترام اندرونی سابق،‌ به اندرونی جدید نقل مکان کردم شاید که اندکی آرام بگیرم.